شبکه یک - 24 فروردین 1403

"هنر اسلامی" یعنی، "طرح هنرمندانه اسلام" (سینمای "سرمایه داری و شرک" با نسلها چه کرد؟)

سالگشت شهادت آوینی و روز هنر اسلامی / حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی/ 1392

بسم‌الله الرحمن الرحیم

این حساسیت نسبت به سینما حتماً مثبت است ببینید سینما امروز در غرب، سیاسی نیست، ایدئولوژیک نیست، استعماری نیست. توسط مافیای سرمایه‌داری کنترل نمی‌شود واقعاً بازار آزاد است و رقابت واقعی و سالم وجود دارد این‌ها دروغ محض است. امروز کسی در این عالم نیست که از این حرف دفاع کند. سینمای آزادی وجود ندارد. سینمای انحصاری، رقابت کنترل شده. می‌دانید که هالیوود و 90 درصد فیلم‌ها برای چندتا کمپانی است. این چندتا کمپانی هم پشت صحنه یک تعداد محدودی خانواده همه با هم وصل هستند محکمات و خط قرمزهایشان را هم دارند. اخلاق و وحی خط قرمزشان نیست اما صهیونیزم خط قرمز است. تا 90 سال پیش زنان پوشش داشتند یعنی لباس چسب پوشیدن برای زن و مرد، خلاف شخصیت اجتماعی‌شان بود فواحش این کارها را در اروپا می‌کردند. زنی که برهنه یا مرد برهنه در جامعه بیاید این‌ها دیگر ارزش و افتخار نبود می‌گفتند این‌ها یا دیوانگان هستند یا فواحش هستند و طبقات پست هستند چه چیزی باعث شده که امروز برهنه آمدن بیرون یک فضیلت شده و یک آرم روشنفکری شده است؟ سینما. کدام سینما؟ سینمایی که در خدمت مافیای سرمایه‌داری و فرهنگ فساد و فحشاست. یک زمانی وقتی که صحبت انحراف جنسی در فیلم‌های غربی می‌شد یواشکی یک گوشه‌ای با کنایه می‌گفتند الآن می‌بینید که آرتیست قهرمان اصلی فیلم همجنس‌بازی است! قهرمان فیلم، اوست. اتاق فرمان سینما در غرب، فرهنگ غرب را اول خراب کردند. فرهنگ نیمه مسیحی و نیمه اخلاقی غرب که تا قرن 18، شما می‌دانید تا نیمه قرن 19، زنان در غرب حجاب داشتند. حجاب‌هایشان عین حجاب شماها بوده است همین حجاب‌هایی که خانم‌های کشیش و راهبه بود دیدید حجاب آن‌ها صددرصد است یعنی دقیقاً یک جور مقنعه و چادری است. در غرب، پوشش اکثر خانم‌های خانواده‌های مذهبی بوده، آن‌هایی که غیر مذهبی بودند لباس پوشیده بوده و یک کلاه کوچکی می‌گذاشتند. اصلاً این حرف‌ها نبود. سینما در این 60 – 70 سال دست کسانی افتاد که آن‌ها آمدند جای ارزش و ضد ارزش را با هم عوض کردند. اول در جوامع غربی حالا هم در همه جا. خیلی راحت جا انداختند. اول گفتند این‌ها جرم نیست و بیماری است. بعد هم گفتند بیماری نیست خیلی هم طبیعی است حالا دارند می‌گویند آن‌هایی که این‌ها را قبول ندارند بیمار هستند تا برسد به یک روزی که بگویند شماها مجرم هستید! چنان که شما الآن می‌دانید فیلم علیه صهیونیزم و علیه همجنس‌بازها علیه این تیپ‌ها تبدیل به جرم می‌شود.

بنابراین این تعبیر که، دوستان ما که شاکله سینمای امروز دنبال تفنن غیر اخلاقی و در خدمت تبیلغات صرفاً مادی شکل گرفته این درست است. قالب معمول سینمای فعلی، قالب‌های شناخته شده‌ای هستند که برای بیان حق ایجاد نشدند. این هم درست است و من قبول دارم برای بیان حق ایجاد نشده است. این تکنیک در فیلمبرداری و این تکنیک ابزار در غرب، این‌ها را برای امر به معروف و نهی از منکر نگفتند. اگر برای امر به منکر و امر به معروف نگفته باشند برای عکس آن حتماً نگفتند این را قبول دارم ولی چطوری از این نتیجه می‌گیریم که سینما نمی‌تواند امروز بهترین ابزار برای امر به معروف و نهی از منکر باشد. امروز شاید مؤثرترین ابزار و تکنیک برای امر به معروف و نهی از منکر در سطح جهان سینماست. تفاوت آن هم با سایر هنرها این است که وقتی که فقط تصویری یا صوت است یا فقط تصویر مدام دارد اشراف می‌شود همزمان با این‌ها تأثیر آن چند برابر است. قرآن چرا در برابر حجاب می‌فرماید به مردان مؤمن بگو که به زنان خیره نشوند و مراقب رفتار جنسی‌شان باشند. حفظ فرج. بعد به زنان خطاب می‌کند که جنس مخالف و مردها خیره نشوند و نگاه‌های آن‌چنانی نکنند و مراقب رفتار جنسی‌شان باشند. یعنی رفتار جنسی را با نوع نگاه پیوند می‌زند. چرا؟ چون تصویر تأثیر فوری در افکار و اخلاق می‌گذارد. ساختار سینمایی که در جهان حاکم شده است با این ساختار، بیان حق برایشان – به تعبیر شهید آوینی - تکلیف مالایطاق است. مثال می‌زند به آن ناقه مجنون، سوار شتری می‌شود که می‌خواهد به یک سمت برود و این می‌خواهد پیش مادرش به آن سمت برود. این مثال از این جهت درست است که امروز وارد عرصه سینما و هنر سینمایی مدرن شدن با اهداف دینی برای امر به معروف و نهی از منکر سخت است. اما اولاً محال نیست مشکل است. ثانیاً یک تفاوتی اینجا وجود دارد

همچون مجنون در تنازع با شتر گه شتر چربید گه مجنون حُر

میل مجنون سوی آن لیلی روان

مجنون سوار شتر شده و می‌خواهد به سمت لیلی عشق خودش برود

میل ناقه، از پی کُره دوان

این شتری که زیر پایش هست می‌خواهد سمت کُره‌اش برود. کُره آن طرف است و لیلی این طرف است. عشق ما آن طرف است و عشق این ابزار این طرف است.

یک دم ار مجنون ز خود غافل بُدی ناقه گردیدی وا پس آمدی

لحظه مجنون بالای این ناقه، حواسش پرت بشود و مراقب این باشد این برمی‌گردد و به آن سمت می‌رود. این درست است یعنی الآن شما وارد عرصه سینما بشوید در عرصه سیاست هم بروید، بازار هم بروید، شما فکر می‌کنید اگر در بازار اسلامی هم بروید یک لحظه غفلت کنید کجا می‌روید؟ مرتبه می‌بینید افتادید توی دام ربا دادن و ربا خوردن و کلاهبرداری و دروغ گفتن می‌روی! بعد مولوی می‌گوید که مجنون را به جای جان گرفته و ناقه را به جای تن. می‌گوید مثال از آن معشوقی که مهر او با فطرت انسان عجین است. این دو همره همدیگر را راهزن.

مولوی این را در این‌جا به عنوان انسان و ابزار به کار نبرده، بلکه یک استفاده شاعرانه است تا یک حدی هم درست است اما بطور کامل درست نیست. مولوی در این مورد می‌گوید:

این دو همره، همدیگر را راهزن

بدن و روح دارید. بدن یک اقتضائاتی دارد و می‌خواهد بالا برود و این بدن چسبیده به زمین است. خداوند اشتباه نکرده که این دوتا را با هم گذاشته است. چون ممکن است بعضی‌ها بگویند خدایا دوتا چیز با همدیگر گذاشتی ترکیب کردی که با هم در تضاد هستند این می‌خواهد یک جای دیگر برود او یک جای دیگر. این ناقه است آن ناقه سوار است! چرا این کار را کردی؟ جواب خدای متعال این است که تو در همین کشمکش تربیت می‌شوید. انسان در همین کشمکش انسان تربیت می‌شود و به تعالی می‌رسد. اگر انتخاب و اختیار و دوراهی و آزادی و آگاهی نبود اگر کشش به سمت ماده نبود عروج به عالم معنا ارزش نداشت اصلاً معنا نداشت. جهاد با نفس معنا نداشت. جهاد با دشمنان بیرونی معنا نداشت. خود این که این دو همره را همدیگر را راهزن، همین است که بستری برای تکامل تو ایجاد می‌کند. بله ما هم می‌فهمیم که در عالم سینما و تئاتر وارد می‌شوی شهرت طلبی، شهوت، غفلت، پول پرستی، جایزه پرستی، کف زدن پرستی، همه این‌ها راهزن هستند. عمل صالح تو این است که در میان همه این کشمکش‌ها پیروز بیرون بیایی و از توی سینما بیایی یک حقیقت الهی و رحمانی را بگویی و از حقیقت در برابر باطل دفاع کنی و از توحید در برابر شرک دفاع کنی. از عدل در برابر ظلم و از حق در برابر باطل. از اخلاق و از فضائل در برابر رذائل در سینما دفاع کنی و از معروف در برابر منکر. منکر را بی‌حیثیت کن یک فیلم بساز و فلان منکر را بی‌حیثیت کن و نشان بده احمقانه است.

گمراه آن جان کو فرو ناید ز تن

این که جان و تن با هم ترکیب شده و یک کشمکش است این اشکالی ندارد خداوند همین‌طور آفرید و برای هدفی هم آفرید این حکمت است. اما وقتی اشتباه می‌کند که جان تابع تن بشود. یعنی روح سوار بود، جسم اسب بود، جای سوار و ساری، جسم سوار بشود و روح مرکب بشود. اگر یک وقت سینما راکب شد و شما مرکب شدید، شما ابزار شدید و آن اسب شد. شما وسیله شدید و آن هدف شد همین اتفاق افتاده است اما آیا نمی‌شود شما روح ایمان را وارد سینما کنی و این ابزار را در خدمت بگیری؟ چرا می‌شود. قبل از سینما، کل دنیا... یک کسی پیش پیامبر(ص) به دنیا فحش داد فرمودند «لاتسب الدنیا» به دنیا فحش ندهید. اگر مرادتان از دنیا این عالم طبیعت است این را خداوند خلق کرده است و نعمت الهی است تمام این عالم ماده نعمت الهی است اگر دنیا، وابستگی تو به عالم طبیعت است چرا به دنیا فحش می‌دهی؟ دنیا تو را فریب داد؟ مگر این دنیا هر روز قبرستان‌هایش را به تو نشان نمی‌دهد؟ چطور تو را فریب داد؟ از این واضح‌تر حرف بزند؟ امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید چیزی شفاف‌تر از دنیا با شما سخن گفته است؟ تو خودت کلاه خودت را برمی‌داری. دنیا دارد قبرستان و بیمارستان را نشان می‌دهد که این‌جا به دنیا می‌آیند و آ‌ن‌جا هم دارند دفن می‌شوند. کوری؟ کجا دنیا به تو دروغ گفته است؟ دنیای کثیف فاسد من را فریب داد؟ نخیر آقا خود جنابعالی کثیف و فاسد تشریف داری نه دنیا! امیرالمؤمنین گفتند که همین دنیا «معجر اولیاءالله» این دنیا تجارتخانه اولیای خداست. آن‌هایی که به بهشت رفتند از طریق همین دنیا رفتند. تو از طریق دنیا به جهنم می‌روی. دنیا مثل نردبان است یک عده از این نردبان بالا می‌روند و یک عده پایین می‌آیند. چرا به نردبان فحش می‌دهی؟ تکنیک و سینما هم همین‌طور است. می‌گوید ذات سینما این‌طوری است کار دیگری نمی‌شود با آن کرد! آن طرف هم به بازار می‌رود ربا می‌خورد آن هم همین را می‌گوید. او هم که به سیاست می‌آید کلاهبرداری می‌کند و خیانت می‌کند او هم همین را می‌گوید. می‌گوید می‌شود وارد سیاست شد اما جاسوس نشد؟ بله می‌شود. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید هرکس به بهشت رفته از طریق همین دنیا رفت که تو داری به آن فحش می‌دهی. روزی خواهد رسید که یک ساعت دنیا با هزار سال آخرت عوض نمی‌کنی. با یک ساعت دنیا می‌توانی هزاران سال آخرت را بخری. دنیا بد نیست ذات دنیا پست نیست. حتی ذات شیطان و وجود شیطان شر نیست. شیطان‌شناسی قرآن با شیطان‌شناسی دیگران فرق می‌کند. شیطانی که در این مکاتب دیگر معرفی می‌شود یک موجودی است که علیرغم خداوند زورش به خدا چربیده، کار از دست خدا خارج شده است. خدا کنترل جهان را از دست داده است. گیر این شیطان افتاده است! جهان دوقطبی شده، نصف آن شر است، نصف آن خیر است، نصف آن نورانی است و نصف آن ظلمت و تاریکی است، تفکر ثنوی‌گری و زرتشتی و خیلی از تفکرهای دنیا هم الآن همین است. نبرد خدا و شیطان است. نبرد خدا و شیطان نداریم. نبرد عقل و نفس در انسان است. تعیین کننده آن هم انسان است نه شیطان. شیطانی که در بعضی از فیلم‌های غربی هست که مثل یک غولی است که یک مرتبه داری می‌روی مثل یک بختک بالای تو می‌افتد و رهایت هم نمی‌کند. یا به جسمت یا به روحت، آسیب می‌زند مثل این که ماشین توی خیابان می‌آید که یک مرتبه به تو می‌خورد تصادف می‌کنید، شیطان این‌ها این‌طوری است اما ما در قرآن چنین شیطانی نداریم. 1) شیطان در قرآن مأذون از طرف خداست و به اجازه خداوند دارد این کارها را می‌کند. شیطان تحت قدرت مطلق الهی است. شیطان از خداوند اجازه گرفته است. 2) دوم این که شیطان صریح می‌گوید من بر انسان هرگز مسلط نیستم مگر آن‌هایی که خودشان می‌خواهند. یعنی هرکس به شیطان ولایت‌پذیری دارد شیطان بر او ولایت پیدا می‌کند. شیطانی که در قرآن معرفی می‌شود زورکی بر کسی ولایت پیدا نمی‌کند. 3) شیطان دعوت به شرّ می‌کند اما وجود شیطان خیر است. اگر این وسوسه نبود تردید و انتخاب معنا نداشت. اختیار معنا نداشت. اگر انتخاب اختیار نباشد تکامل الهی انسان تحقق پیدا نمی‌کند. اگر او نباشد شما به بهشت نخواهید رفت. به خدا نزدیک نخواهید شد. ما به وجود شیطان به خدا نزدیک می‌شویم. اما معنی‌اش این نیست که از شیطان اطاعت کنیم. دعوت شیطان شر است. باید در برابر شیطان جهاد کرد و مقاومت کرد اما وجود شیطان شرّ نیست دعوت شیطان شرّ است. شرّ هم نه نسبت به الله، نسبت به انسان. چون هیچ چیز نسبت به الله شر نیست. چون چیزی جز مخلوق خدا و فعل خدا در این عالم وجود ندارد و فعل خدا جز خیر نیست. خداوند شر انجام نمی‌دهد.

خب ببینید هستی‌شناسی، انسان‌شناسی، خیرشناسی، شرشناسی، خیلی باید مطالعات اسلامی داشته باشید اگر فکر می‌کنید که این‌ها را خواندید نه، دوباره بخوانید. بسیاری از این حرف‌هایی که در حوزه مباحث روشنفکری مطرح می‌شود جبر تکنولوژی یا حرف مادیون غرب که اغلب حرف‌های کتاب‌های ما حرف‌های مادیون غرب است. حالا کاشکی حرف‌های هایدگری‌ها بود. اغلب اینها همین‌هایی که کارگردان مشهور شدند نویسنده و روشنفکر شدند اغلب اینها سواد اسلامی ندارند حرف‌هایی که می‌زنند آدم می‌فهمد که دوتا کتاب درست نخوانده!

جان ز هجر عرش اندر فاقه‌ای تن ز عشق خاربُن چون ناقه‌ای

تن به پایین می‌کشد و جان به بالا می‌کشد.

جان گشاید سوی بالا بال‌ها تن زده اندر زمین چنگال‌ها

بله این‌ها هست اما از این نتیجه نگیری که بالاخره با این تن نمی‌شود به بهشت رفت! با این بدن نمی‌شود به بهشت رفت. بعضی از عرفان‌های قلابی هم هستند همین را می‌گویند. می‌دانید که راهکار آن‌ها چیست؟ خودکشی! از شر این تن راها بشویم و از این قفس بیرون بیاییم! در تعابیر اسلامی ندیدم که بگویند بدن، قفس است. جناب حافظ با تعبیری هم می‌گوید که میل به آخرت و مرگ آگاهی را بیدار کند تعبیر به قفس می‌کند اما به این معنا که ما در این بدن گیر کردیم زودتر خلاص بشویم برویم! در قرآن این حرام است. بلکه خداوند این بدن را با این روح الهی برای شما خلق کرد و نفخه رحمانی را در آن دمید و گفت «تبارک الله احسن الخالقین» حقیقت شما آن روح ابدی شماست. شما هستید و این بدن و این چند دهه‌ای که در عالم هستید بروید و به حقایق الهی آگاه بشوید و عمل صالح با این بدن انجام بدهید تا به بهشت برگردید که البته برگشتی هم نیست چون این بهشت با آن بهشت متفاوت است. این را گفتند. قرآن نگفته ادواری از تاریخ غلبه بر شیطان است یک ادواری هم غلبه فلان است. الآن ما در دوره غلبه شیطان گیر کردیم بنابراین همه چیز آن شیطانی است و سینمای آن هم شیطانی است. ادوار تاریخی جبری نداریم. گره زدن مفهوم اسماءالحسنی و اسمای الهی با مفهوم جبر تاریخی. یعنی یک ترکیبی بین عرفان اسلامی و فلسفه تاریخ هگلی.

ما در مباحث عرفانی، بحث اسماءالله داریم. اسماءالحسنی داریم. صفات الهی، رابطه ملکوت و عالم مُلک همه هست. قوانین سنت‌الله را داریم که تعبیر به جبر از آن نمی‌شود. سنت‌الله است قوانین الهی است به آن معنا بله شما بگو H2o ، یا جاذبه هم جبر است! اگر به قوه قانون جاذبه هم جبر می‌گویید خب به آن هم جبر بگو. فرقی نمی‌کند همه این‌ها سنت‌الله است آن‌ها سنت‌های طبیعی است و این‌ها سنت‌های ماوراءالطبیعی است و همه‌اش الهی و مقدس است. اگر کسی فکر کند قانون جاذبه یک قانون سکولار است چون در عالم طبیعت است این نگاه دینی به طبیعت ندارد بلکه نگاه سکولار به طبیعت دارد. قانون جاذبه در عالم ماده همان‌قدر الهی است که قوانین ماوراءالطبیعی است. همه این‌ها الهی هستند و همه‌اش مقدس است. اگر کسی فکر کند قانون جاذبه یک قانون سکولار است، چون در عالم طبیعت است این نگاه دینی به طبیعت ندارد این نگاه سکولار به طبیعت دارد. قانون جاذبه در عالم ماده، همان‌قدر الهی است که قوانین ماوراءالطبیعی. همه این‌ها الهی هستند همه سنت‌الله هستند. این تفکیک ماده و معنا، تفکیک عقل، تضاد بین عقل و عشق، تضاد بین ماده و معنا. تضاد بین خدا و شیطان که یعنی خدا یک طرف است و شیطان یک طرف دیگر که دیگر بالاتر از این نمی‌شود به خدا توهین کرد. که گفت یک طرف تویی و یک طرف شیطان است ظاهراً زور شیطان هم بیشتر است! این دوقطبی کردن‌ها تفکر اسلامی نیست. اما این که اگر رها کنی و غافل بشوید تن، جان را پایین می‌کشد و تن سوار جان می‌شود. جان مرکب می‌شود و تن سوارکار می‌شود. سینما هم همین‌طور است. غفلت کنید سینما سوارتان می‌شود محتوای فاسد سینمای غرب کنترل تو را به دست می‌گیرد و تو هم ابزاری در کنار آن می‌شوی. این‌ها دوتا ابزار دارند یک ابزار گوشتی است و آدم‌ها هستند و روشنفکرهای ما هستند و یک ابزارشان هم پایه دوربین است. دو جور ابزار دارند ابزار انسانی و غیر انسانی دارند ولی هر دویش ابزار است. قبول دارند که ذائقه تماشاگران سینما در این صد سال خراب شده است. البته مطلق نیست همه فیلم‌ها این‌طوری نیست ولی این هم قبول است. ضمن این که دوباره عرض می‌کنم بتوانید یک فیلم را که می‌بینید رگه‌های مختلف را در این فیلم را بتوانید از هم تفکیک کنید و بگویید در همین فیلم، این بخش و حرف ارزشی و اسلامی است و این تیکه‌اش غیر اسلامی است. لازم نیست یک فیلم صددرصد اسلامی یا غیر اسلامی باشد. یک جهاتی ارزش اخلاقی و اسلامی را می‌گوید، یک ارزش‌های اجتماعی را می‌گوید یک جاهایی یک ضد ارزش را می‌گوید. یک چیزی می‌گوید که مطابق اخلاق اسلامی است یک چیز دیگری در همان فیلم می‌گوید خلاف احکام اسلامی است باید بتوانیم درست این‌ها را تفکیک کنیم. شما با مفهوم جبر و اختیار باید آشنا بشوید و الا می‌روید سینما جبر می‌سازید که همه چیز جبر انسان است و اختیار ندارد. سه‌تا اپیزود، انسان در سه موقعیت، ببینید چون خانواده و موقعیت این‌طوری شد سه‌تا تصمیم گرفت و هر سه این تصمیم‌ها خوب هستند. جبر و اختیار می‌فهمی؟ فلسفه اخلاق می‌فهمی؟ اما این که ذائقه تماشاگر سینما با فریب عادت داده شده و تفنن محض به مفهوم غفلت، نه تفنن در پروژه رشد. ما دو جور تفنن داریم یک وقت تفریح اما در طرح جامعه رشد. یک وقت تفریح در طرح جامع غفلت و سقوط. این‌ها با هم فرق می‌کنند. می‌گویند خواب مؤمن با خواب کافر فرق می‌کند. خواب مؤمن عاقل با مؤمن جاهل فرق می‌کند. چرا؟ چون کارکرد این خواب با کارکرد آن فرق می‌کند. خواب مؤمن یک نیاز در جهت رشد ایمانی را برطرف می‌کند. این بدن استراحت می‌کند و برای عمل صالح تقویت می‌شود. مغز استراحت می‌کند. خواب کافر با خواب مؤمن فرق می‌کند. خواب کافر، کافرانه است و خواب مؤمن مومنانه است.

یکی از دوستان ما در یادداشت‌هایش تعبیر قشنگی داشت می‌گفت بشر چیزی به نامبارکی سلاح اختراع نکرده است یعنی یک چیزی اختراع کرده که با آن آدم بکشد. از همان اول هم بوده و از همان قابیل شروع شده است. اما سلاح نامبارک در دست انسان صالح مبارک می‌شود. سلاح نامبارک به دست انسان صالح مبارک می‌شود. حالا دوربین نامبارک در دست یک کارگردان و هنرمند صالح مبارک می‌شود ولی سخت است. سواد می‌خواهد، اخلاص و رعایت می‌خواهد، دقت و هنر می‌خواهد ولی سخت است. ذائقه‌ها خراب شده، استقراء در لذت‌ها و معنویت شده در سانتی‌مانتال، تا می‌گویند سینای معنوی یا یاد بودیزم و هندوئیزم می‌افتند یا اگزیستانسیالیزم کیرکگارد می‌افتند. شباهت‌هایی با معنویت اسلامی دارد اما تضادهای جدی هم دارد. این معنویت‌ها غالباً در شکاکیت شکل گرفته است. فرق می‌کند بر معنویتی که بر پایه یقین شکل می‌گیرد. زیربنای معنویت و عرفان اسلامی یقین و معرفت است. زیربنای این معنویت‌ها جهل و شک است می‌گوید چون عقل‌مان به جایی نمی‌رسد معنوی بشویم. معنویت اسلامی جای عقل را نمی‌گیرد. سینمای معنوی به معنای سینمای غیر سیاسی یا غیر عقلانی نیست که هرچه غیر عقلانی‌تر باشد انگار معنوی‌تر است! قبول دارم هالیوود به چشم همه ما یک عینکی زده است که با این حالت، ممکن است از هر فیلمی لذت نبریم. فیلمی باشد که چندتا کشتار و جنایت و صحنه‌های آن‌چنانی نباشد اکثر مخاطبین نگاه نمی‌کنند و می‌گویند بزن یک کانال دیگر! هیجانات بیخود، شهوت، خشونت. خب این ذائقه من را از کودکی تربیت کرد. با عینک هالیوودی تخیل تجسم یافته، خواب و خیال تجسم یافته، نشانه‌هایی ایجاد کردند و مخاطبین امروزی سینما را عادت دادند که تسلیم لذائذ سطحی و زودگذر بشوند و هیجان کاذب ایجاد کردند. مخاطب را طوری تربیت کردند که اگر این نشانه‌ها در یک فیلم نبینند با آن قهر می‌کند! مخاطب ندارد. سریع دنبال یک فیلمی می‌رود که به او لذت این‌طوری می‌دهد. این قبول است اما مطلق نیست فیلم‌هایی می‌بینید این رذالت‌ها در او رعایت شده، مبتذل است مخاطب ندارد. فیلم‌هایی هم می‌بینید که در آن این‌ها نیست بیشترین مخاطبان را جذب می‌کند.

در این یکی دو دهه اخیر رشد ذهنی مردم پای همین سینماهاست. 40 سال پیش یک فیلم‌هایی بود که خیلی مردم می‌رفتند نگاه می‌کردند. الآن مردم نمی‌روند نگاه کنند همان فیلم فارسی‌ها! فیلم‌هایی هست که جنبه‌های غریزی و شهوت و خشونت نیست و شما را به تفکر وادار می‌کند. البته خط غلطی می‌دهد. سؤال خوبی طرح می‌کند اما جواب بدی می‌دهد. سؤال خوبی طرح کرد اما جواب بدی داد. سینماگر مسلمان هم سؤال خوب طرح کند و هم بتواند جواب خوب و هنرمندانه بدهد.

یکی از حضار: استاد بحث تکامل را بفرمایید.

ببینید یک بحثی در چارچوب فلسفه تاریخ بحث می‌کنند که تاریخ رو به تکامل است یا رو به سقوط است یا بی‌طرف است؟ اگر تاریخ رو به سقوط است هرچه جلوتر آمدیم به لحاظ اخلاق و ابزار، بشر ساقط‌تر شده است و یک صحنه‌اش هم همین تکنولوژی و سینماست ابتذال و سقوط است. اتفاقاً همین تکنولوژی جدید، مایه شرمساری بشر است نه مایه فخر و پیشرفت او. علامت پیشرفت نیست بلکه علامت سقوط است. اگر بگوییم در حال پیشرفت است پس چطور پیشرفت‌های تکنولوژی، در عین حال فضائل بشری در جامعه ضعیف‌تر هم می‌شود. فروپاشی خانواده، فروپاشی اخلاق جنسی، جنگ‌ها، خشونت‌ها و آدمکشی‌ها بیشتر می‌شود. در فلسفه تاریخ کسانی اساساً معتقدند که چیزی به نام تاریخ وجود ندارد که بخواهد فلسفه داشته باشد و کسانی معتقدند که تاریخ یک کلمه است. مجموع یک اتفاقاتی که در طول هم و در جامعه بشری می‌افتد اسم آن را تاریخ گذاشته‌اند. بعد بعضی‌ها فکر می‌کنند واقعاً این یک چیزی به نام آقای تاریخ و خانم تاریخ یک کسی هست. تاریخ چیست؟ مجموع فعل و انفعالاتی که آدم‌ها انجام می‌دهند اسم این را جامعه می‌گذارند. جامعه وجود ندارد. تاریخ و جامعه دوتا اسم است. بنابراین نه دنبال فلسفه اجتماع با قوانین اجتماع هستیم نه دنبال قوانین تاریخ هستیم. دنبال قوانین فعل و انفعالات افراد و گروه‌ها با همدیگر هستیم. مجازاً به این می‌خواهی جامعه و تاریخ بگویی بگو. اما واقعاً یک چیزی به نام جامعه و تاریخ وجود ندارد.

این را که می‌گوییم فرض بر این است که کسانی قائل باشند که غیر از افراد و ماهیت فردی، یک چیزی به نام ماهیت جمعی هم داریم و سیر تحولات اجتماعی، معنادار و جهت‌دار است یعنی عمر فرد بشر، 50- 60 سال است و عمر جامعه بشری هم چند سال است و مراحلی را طی می‌کند. در این صورت، تاریخ جلو می‌رود و پیشرفت می‌کند فرض کنیم تاریخ داریم، جامعه داریم و این تاریخ یک مسیر حساب شده‌ای را دارد طی می‌کند. یعنی یک نوع عقلانیتی در حرکت تاریخی بشر وجود دارد. یعنی اول و آخر بشر را می‌شود سنجید. مجموعاً با هم مقایسه کرد.

منظور از این که می‌گویید تاریخ رو به پیشرفت است چیست؟ یک وقت می‌گویید که علوم طبیعی و تجربی و تکنولوژی و ابزار پیشرفت می‌کند. این درست است. ابزار و تکنیک تجربی که امروز بشر استفاده می‌کند نه با هزار سال پیش، بلکه با 50 سال پیش فرق می‌کند. الآن روز به روز است، پیچیده‌تر شدن، ابزار کارآمدتر برای اهداف مادی بله، تاریخ بشر در حال پیشرفت است. تکنولوژی، علوم تجربی بشر و ابزار و تکنیک و سطح زندگی مادی بشر هم دارد پیشرفت می‌کند برای آشپزی، برای لباس، برای غذا، برای مسافرت، چقدر وقت صرف می‌کردید؟ الآن یک صدم آن را باید صرف کنید. تا این‌جا ما با مسئله پیشرفت در تاریخ مشکلی نداریم چه کلمه تاریخ را قبول داشته باشید چه قبول نداشته باشید. یک وقت می‌گویید در کنار این‌ها سازمان‌های اجتماعی و سیاسی و سازمان‌های مدیریت اقتصاد هم دارند پیچیده‌تر می‌شوند و پیشرفت می‌کنند. بانک و روابط بین‌الملل، دیپلماسی و... ما با این‌ها هم مشکلی نداریم. همه این‌ها به این معنا بله. چون همه این‌ها به همان تجربه و عقل تجربی برمی‌گردد. همه این‌ها در حوزه عقل ابزاری قرار می‌گیرند. تا اینجا ما تقریباً مشکلی نداریم. از این جا به بعد، یک کسانی علاوه بر این ادعا کنند که هرچه تجربه و ابزار و این نهادها دارد پیچیده‌تر می‌شود شخصیت انسان هم دارد متعالی‌تر و اخلاقی‌تر می‌شود یعنی انسان‌ها دارند انسان‌تر می‌شوند. بعضی‌ها صددرصد با این مخالفت می‌کنند و می‌گویند هرچه بشر به لحاظ تجربی و اخلاقی و مدنی دارد پیشرفت می‌کند انسانیت او دارد ساقط‌تر می‌شود. بعضی‌ها از آن طرف می‌گویند نه، همانطور که ابزار بشر دارد پیشرفت می‌کند دارد انسان‌تر هم می‌شود. مفهوم حقوق بشر و... ما با هر دو دسته مخالف هستیم.

قرآن می‌فرماید هر جامعه‌ای در این عرصه، چنانچه در عرصه مادی نتیجه عملکرد خودش است این‌جا هم همین‌طور است. در یک جامعه‌ای اگر تربیت الهی، امر به معروف، نهی از منکر، گسترش علم، مبارزه با جهل، گسترش عدالت، مبارزه با ظلم، گسترش همبستگی و اخوت اجتماعی، مبارزه با تنازع و خشونت، هر جامعه‌ای بیشتر، آن جامعه متعالی‌تر می‌شود. نبود سقوط می‌کند. می‌شود یک جامعه‌ای در یک زمانی ساقط است بعد متعالی می‌شود دوباره ساقط می‌شود. دور جبری هم وجود ندارد که این زمانه،‌ زمانه جهل است. این قرن، قرن فلان است، این عصر، عصر سکولاریزم است! نخیر؛ از بیرون یک غولی به اسم تکنولوژی سکولار سوار ما می‌شود مثل همان شیطانی که این‌ها می‌گویند.

در فرهنگ قرآن، جهان در سلطه شیطان نیست. تمدن بشری از موضوعیت رحمت و حکمت الهی خارج نشده و نخواهد شد. قدرت مطلق خداست. «لله ملک السموات و الارض»، «لله المشرق و المغرب» بشر می‌تواند با سرنوشت خودش هر کاری را بکند. این کاملاً بستگی دارد به زمان بستگی ندارد که هرچه جلوتر برویم بهتر یا بدتر باشد. در بخش‌هایی بشر به لحاظ ابزار هوش ارتباطاتی‌اش دارد بیشتر می‌شود. الآن بچه‌های ما بچه 4- 5 ساله واژگانی‌اش با واژگانی خودمان مقایسه کنیم ما به سن این‌ها بودیم واقعاً نه به اندازه این‌ها می‌فهمیدیم نه می‌توانستیم حرف بزنیم. هوش ناشی از ارتباطات آموزش و پرورش حتماً بیشتر شده است.

بعضی‌ها می‌گویند همین‌طور که پیش می‌رویم قوای دماغی و ذهنی و روحی بشر و حتی بدن بشر به لحاظ ژنتیک تغییر می‌کند. به این اطلاق، مخالف هستم اما مطالعه کنم. طول بشر دارد کم می‌شود یا دارد زیاد می‌شود؟ ضریب هوشی مردم دارد کم می‌شود یا بیشتر می‌شود؟ عقل مردم به تعلیم و تربیت و رسانه و فضای اجتماعی خیلی مربوط است اما این که با آثار بیرونی می‌شود این‌ها را دخالت داد یا تأثیر داد حتماً همین‌طور است. یک جامعه‌ای ممکن است به لحاظ ابزاری تکامل پیدا کند و به لحاظ انسانی سقوط کند. عکس آن هم می‌شود یعنی یک جامعه‌ای به لحاظ ابزاری پیشرفت نکرده باشد اما به لحاظ انسانی خیلی پیشرفت کرده است.

سؤال: فرمودند در یک سخنرانی از دیدگاه بعضی از عرفای اسلامی گفتید با تمام اتفاقاتی که ما بد می‌دانیم جهان تجلی اسماءالحسنی است پس نظام احسن است. به زیباترین وجهی که می‌شد جهان را آفرید و اداره کرد اداره می‌شود. هرچه هست زیباست چون تجلی خداست. جهان در صورت رحمان است و زیباترین از این نمی‌شود. آیا این دیدگاه درستی است؟

جواب استاد: بله این دیدگاه درستی است.

ادامه سؤال: با این نگاه نیازی به ظهور مصلح و ایجاد حکومت توحیدی نخواهد بود.

جواب استاد: چرا خواهد بود. چون بخشی از این نظام احسن، اختیار بشر است؛ و این که با ایمان و عمل صالح رشد می‌کنید. همان انبیایی که گفتند جهان زیبا و درست آفریده شد، همان‌ها آمدند گفتند ما آمدیم با نادرستی‌ها مبارزه کنیم. منتهی نه نادرستی در کار خدا، نادرستی در حیطه مفاهیم انسانی که با اختیار بشر صورت می‌گیرد. این‌ها با همدیگر منافاتی ندارد.

سؤال: این‌جا بحث جبر و اختیار و بحث علم الهی در توصیف میان سینما و دین، توجه کافی به این تعبیر که ما دنبال سینمای دینی هستیم یا دین سینمایی، امری اجتناب ناپذیر است.

جواب استاد: مراد از دین سینمایی، اگر یعنی دینی که حقیقت و ارزش آن فدای تماشاچی و گیشه می‌شود دین سینمایی خلاف سینمای دینی است. اما اگر دین سینمایی به این معنا که یک وقت دین را درکتاب می‌گویید یک وقت در منبر می‌گویید و یک وقت می‌خواهید در سینما بگویید. این‌ها یک تفاوت‌هایی با هم دارد باید بگویید تفاوت در تکنیک که دین در عرصه سینما چطور عرضه بشود و در عرصه غیر سینما باید به آن توجه کنیم بله باید بگوییم به این معنا حتماً دین سینمایی لازمه سینمای دینی است. به این معنا. اما به این معنا که دین را سینمایی کن یعنی صرفاً سرگرمی محض و ابتذال و مفاهیم ماورایی آن را حذف کن و به یک کالایی برای جذب مشتری تبدیل بشود نه.

سؤال: فرمودند این قضیه عیلرغم تلاش‌ها به صورت جدی مورد توجه ما قرار نگرفته است.

جواب استاد: بله راست می‌گویید.

ادامه سؤال: بطور مثال، با عنایت به یکی از وجوه هنر سینما یعنی وجه رسانه‌ای آن و مقایسه این وجه با قرار شبه رسانه‌ای که قرآن کریم از ما مطالبه می‌کند به سؤالاتی برمی‌خوریم که مبنای تأملات می‌شود. به عنوان نمونه در قرآن کریم بطور اجمال عملکرد رسانه در حوزه اجتماعی در راستای رفع محرومیت و محدودیت زیستی بشر است در حوزه فردی ایجاد زمینه تذکر و تدقیق در نظام عالم، فکری که منجر به ذکر بشود و از جمله خصوصیات آن وجه اقناعی رسانه است و پرهیز از وجه القائی. با این حساب باید پرسید...

جواب استاد: حالا قبل از این که وارد سؤال بشویم این‌هایی که گفتید تا حدودی درست اما این وجه که اقناع و القاء را یک مرزی بین آن می‌کشند این را توجه کنید. ببینید اصل القاء هنری هم چیز بدی نیست. اصلاً شاعر که شعر می‌گوید برای اقناع منطقی نیست برای القاء احساسی است همه چیز که گزاره علمی و فلسفی نیست که شما بخواهید اقناع کنید. مثلاً ما همیشه می‌رویم سینما یک فیلمی را می‌بینیم تا اقناع علمی بشویم؟ نه. غیر از گزاره‌های درست یا غلط، این هنر یا این فیلم یا این شعر یا این کتاب رمان یک احساسی به من می‌دهد و یک عالی در من ایجاد می‌کند که من همان احساسش را می‌خواهم نه این که بخواهد من را راجع به یک چیزی اقناع کند. پس القاء جدا از اقناع یک بحثی است. ما بین خطابه و شعر، با بحران تفاوت داریم. دوستان باید منطق دقیق بخوانید تفاوت این‌ها را ببینید چیست؟ اصل القاء بطور مطلق مذموم نیست اما القاء خلاف واقع در حوزه توصیف و القای یک امر غیر اخلاقی در حوزه توصیه، این القاء بخاطر محتوای القاء مشکل پیدا می‌کند و الا تعلیم و تربیت یعنی القاء و اقناع. بخشی از تعلیم و تربیت تکرار است. موعظه مگر اقناع است؟ قرآن هم با اقناع کار دارد هم به القاء. چون به قرآن نسبت دادید دارم عرض می‌کنم.

فرمودند «جادلهم بالتی هی احسن» یکی حکمت است و یکی موعظه حسنه. حکمت یعنی اقناع. دلیل بیاور و قانع کن. موعظه یعنی چی؟ موعظه اقناع نیست القاء است. شما در موعظه آگاهی جدیدی به طرف نمی‌دهید. دارید توجه‌اش را به مسئله جلب می‌کنید. نمی‌گویید یک چیزی به شما بگویم که تا حالا نمی‌دانستی. داری به او می‌گویی به این چیزی که می‌دانی توجه کن. در واقع القاء با غفلت مبارزه می‌کند و تذکر است. اما اقناع با جهل مبارزه می‌کند تعلیم است. آن تعلیم است این تذکر است.

سؤال: آیا به مبانی سینمای دینی و نحوه پرداختن موضوعات معرفتی و نمایشی مبتنی بر دیدگاه قرآن کریم باید پرداخت یا این مبانی را از متون دیگر مثل آثار، عرفانی و حکمی و معرفتی می‌شود استحصاء نمود؟

جواب استاد: نه هر دویش را می‌شود. عرفا و متکلم و فیلسوفان مسلمان، آن‌ها می‌گویند ما سعی می‌کنیم همین مفاهیم قرآن و حدیث را تفسیر کنیم. البته لزوماً همه‌شان این کار را نمی‌کنند گاهی حرف‌هایی از دیگران می‌گیرند که با مفاهیم قرآنی و روایت سازگار نیست. بعضی‌هایش هم ناسازگار نیست اما از آن‌ها استفاده نشده و منافاتی هم با هم ندارد. حتماً هم قرآن و هم حدیث و هم آثار آن‌ها، منتهی اصالت با قرآن و حدیث است اگر یک کسی به اسم عارف یا فیلسوف ما یک چیزی می‌گوید که صریحاً خلاف آیه قرآن است ما به او می‌گوییم نظر جنابعالی محترم است ولی لطفاً برای خودتان نگه دارید! ما این‌ها را از شما نمی‌پذیریم چون شما دارید به عنوان یک عارف مسلمان یک نظریه‌پرداز مسلمان حرف می‌زنید. مسلمان خلاف قرآن نباید حرف بزند و الا همان حرف‌ها را می‌شود استفاده کرد.

سؤال: گفتید در قرآن برای نمونه، داستان حضرت یوسف(ع) به تفصیل بیان شده است در انتهای سوره، خداوند خطاب به مؤمنین می‌فرماید که در این قصه‌ها برای اولی‌الالباب عبرت است و این افتراء نیست «ولکن تصدیق الذی بین یدی» ترجمه این آیه می‌تواند به تنهایی مبنای نگارش فیلمنامه اسلامی بشود. با این حال سوره یوسف(ع) را می‌شود به حسب موضع، با بسیاری از فیلم‌های ساخته شده یکی دانست. به یقین، به حسب موضوع با این فیلم‌ها در تضاد است. به عبارت دیگر داستان یوسف، داستان خیانت نکردن بشر است در حالی که در موضع خیانت، ناخواسته قرار گرفته است اما ما همواره بخصوص در سال‌های اخیر قصه خیانت کردن بشر را در سینما برای همه روایت کرده‌ایم با این حساب آیا می‌شود گفت که سینما و وجه رسانه‌ای آن، زمینه ساز نوعی استحسان باید باشد؟

جواب استاد: ارتباط این جمله آخرش را نفهیمدم. و الا جداگانه حرف خوبی بود. اگر می‌خواهید بگویید قرآن آمده سراغ یک مسئله به نام خیانت جنسی، شما از این موضوع ظرفیت فساد و فحشا که بیشتر نداریم، بالاتر از این نیست که یک خانمی یک پسر جوان زیبایی را به او بگوید بیا 7- 8تا در راهم قفل کرده، بعد هم می‌گوید من در اختیار توأم. پسر می‌خواهد فرار رود این از عقب دنبال او می‌دود لباس او را می‌گیرد پاره می‌کند. موضوع، خیلی موضوع آنچنانی و هالیوودی است اما نحوه پرداخت، پرداخت الهی است. مسئله جنسی مطرح می‌شود و می‌خواهد مفهوم تقوای جنسی را به بشر آموزش بدهد. ساختگی نیست واقعی است. می‌گوید تو در موقعیت جنسی، بهتر از موقعیت یوسف هم پیدا می‌کنی؟ دیگر از این بهتر می‌شود که شرایط آماده باشد؟ نه. (35:00)

سؤال: اما در واقعیت چیز دیگری است.

جواب استاد: در واقعیت که یوسف(ع) مقاومت و امتناع می‌کند. و او لباس حضرت یوسف را می‌کشد و لباس از پشت پاره می‌شود. یعنی این خانم می‌خواسته تجاوز کند خب حالا ببینید موضوع سکشوال، جنسی، پرداخت مسئله. شما به لحاظ جنسی در موقعیتی فراهم‌تر از موقعیت یوسف که قرار نخواهید گرفت ولی ببینید چگونه مواجه می‌شود. یعنی جبر جنسیت داریم. کاشکی این آیه را یک کسی به فروید نشان می‌داد...

برهان رب نشان می‌دهد.

برهان رب همین تقواست. برهان رب این‌طور نبود که خداوند بیاید یقه یوسف را بگیرد بگوید بیا این طرف چه کار داری می‌کنی؟ این‌طور نبود. «لو لا رأی» اگر برهان رب را ندیده بود شاید این کار را می‌کرد. برهان رب همین تقوا و تذکر و یاد الله است. نه این که خدا به زور نگذاشت این کار بشود. خب یک قصه جنسی مطرح شده است. می‌گوید خانم‌ها به جای سوره یوسف سوره نور بخوانند. شما چیزی به نام جبر جنسیت ندارید. در بدترین موقعیت می‌توانید پاک بمانید. این یکی از درس‌هایش است. این یک کار هنری است. همین موضوع خیانت جنسی، موضوع اکثر فیلم‌های غربی و حتی ایرانی است! خیلی‌هایشان این‌طوری هستند اما از چه موضعی به آن می‌پردازند.

اما این تیکه آخرش که گفتن زمینه‌ساز استحسان است، فرمودند که قوه حس و خیال و وهم و عقل را بگویید که مراتب آن را اجمالاً عرض کردیم. فرد مختال که مذموم قرآن است با چه شاخصی است؟ که عرض کردم.

سؤال: سینمای غرب دنبال ایجاد جذابیت بی‌حد و حصر، غایت هنر خود را ایجاد انیلاسیون در مخاطب می‌داند. تا چه حد چنین امکانی، یعنی توجه به ساختار روحی بشر برای سینما وجود دارد؟ آیا سیطره و استیلای بر مخاطب در سینمای اسلامی جایز است؟

جواب استاد: استیلاء و سلطه بر مخاطب اگر به مفهوم تعطیل عقل اوست و غلبه بخشیدن به شهوت و اوهام بر عقل است نه این اسلامی نیست. اما اگر مرادتان این است که این اثر هنری شما این قدر قوی بود که طرف را میخکوب کرده و تا فیلم تو را نبیند از سالن بیرون نمی‌رود و تا کتاب تو را نخواند آن را رها نمی‌کند این هیچ منافاتی با ارزش‌های اسلامی ندارد بلکه خودش یک اثر اسلامی است اصلاً یکی از معجزات و یکی از علائم پیامبران فصاحت و بلاغت بوده است. فصاحت و بلاغت یعنی چی؟ یعنی اینها این‌قدر زیبا حرف می‌زدند که طرف ولو مخالف آن‌ها بوده نمی‌توانسته رها کند و برود مجبور بوده تا آخرش می‌مانده و گوش می‌کرده از بس زیبا سخن می‌گفتند می‌گفته باید بنشینم گوش بدهم و ببینم چه می‌گوید؟ این فصاحت و بلاغت است اسم این را سیطره و سرکوب نگذارید. اگر به معنای بمباران عقلانیت طرف است که طرف قدرت تشخیص خود را از دست می‌دهد این القاء، القاء بد است. این همان تخییل به مفهوم بد است یعنی تعطیل عقل. اما تأثیرگذاری، شما دارید یک شعری می‌گویید که مخاطب همین‌طوری دارد با تمام وجود گوش می‌کند نمی‌تواند از اتاق بیرون برود می‌خواهد شعر شما را تا آخر گوش کند این ارزش است ضد ارزش نیست منتهی ارزش در فرم است و محتوای آن بحث دیگر است. می‌خواهم این را عرض کنم که هر نوع جاذبه‌ای منفی نیست.

سؤال: فرمودند آیا در سینما تأثیرناخودآگاه بر مخاطب وجود دارد؟ آیا فیلمساز مسلمان حق دارد به صورت ناخودآگاه بر قلب مخاطب اثر ولو مثبت بگذارد؟ آیا این سلب اختیار نخواهد بود؟

جواب استاد: یک وقت شما یک معجزه‌ای بلد هستید که طرف را جادو می‌کنید یعنی می‌گویید یک فیلمی ساختم که او می‌بیند خشکش می‌زند و نمی‌تواند تکان بخورد آن را هم به ما یاد بده چون ما تا حالا چنین چیزی ندیدیم! اما یک وقتی دارید صحبت از تأثیرگذاری می‌کنید اولاً بحث خودآگاه و ناخودآگاه به مفهوم فرویدی، این را از بحث کنار بگذارید. ولی یک وقت دارید می‌گویید ناخودآگاه بحث ضمیر و باطن و فطرت است، بحث حافظه و خاطرات است بحث ریشه‌های تربیتی است، بحث وابستگی است، بحث تداعی ذهنی است این‌ها لزوماً با آن ناخودآگاهی فرویدی یکی نیست. خود همه این‌ها جزو عوامل قابلیت بیننده و شنونده شماست یعنی یک امکان قابلیت، احساس آن است. یک قابلیت هم عاطفه آن است و یک قابلیت هم همان چیزی است که شما به آن ناخودآگاه می گویید. شما می‌خواهید روی عقل او تأثیر بگذارید چطور روی ناخودآگاه او تأثیر نگذارید. حتماً می‌خواهید بگذارید منتهی مسئله این است که آیا این تأثیر در چه جهتی است؟ و به روش مشروع صورت می‌گیرد یا نامشروع؟ می‌خواهد با تصاویر آنچنانی مخاطب خود را میخکوب کند که این نامشروع است. یک وقت شما با همین مطلب را دارید یک مفهوم الهی را منتقل می‌کنید و طرف هم میخکوب شده است. چنان که شما می‌دانید یکی از تهمت‌هایی که پیامبران می‌زدند می‌گفتند این ساحر است. این آدم‌ها را جادو می‌کند نگذارید بچه‌هایتان پیش فلانی بروند کافی است توی جلسه بروند این جادویشان می‌کند (40:00) یک‌جوری حرف می‌زند و یک‌جوری با این‌ها رفتار می‌کند که کلاً این‌ها زیر و رو می‌شوند. این جادوگر است این را به عنوان یک نقطه خطرناک در پیامبر(ص) می‌دیدند. خب پیامبر این‌قدر تأثیرگذار بود. امیرالمؤمنین(ع) و اهل بیت(ع) این‌قدر به لحاظ اخلاق و منطق، ادب، حکمت، این‌قدر تأثیرگذار بودند که وقتی این‌ها جایی می‌رفتند مذهب مردم آن‌ها تا قرن‌ها عوض می‌شد. مثلاً امیرالمؤمنین(ع) یک سفر یک ماهه به یمن رفته و برگشته، اسلام را برده، بذر تشیع و حبّ علی را هم طوری کاشته که بعد از هزار و چندصد سال، هنوز به خاطر همان یک سفر است. یا بلال و ابوذر به شام رفته، یا حضرت زینب(س) اسیر بودند به شام رفتند طوری اثر گذاشتند که شما می‌بینید ریشه‌های تشیع و حب اهل بیت را از شمال مصر تا سوریه تا لبنان، بعد از 1400 سال دارد سرنوشت جهان را تغییر می‌دهد این‌قدر این‌ها نافذ بودند. نفوذ و اثرگذاری امری مثبتی است منتهی از چه طریق و با چه هدف؟

سؤال: فرمودند آیا با بیان خصوصیات قوه خیال از جمله دستاویز شیطان بودن می‌توان به خطیر بودن عرصه هنر و عرصه سینما و نزدیک بودن آن به جهنم، به مرز جهنم اشاره کرد؟

جواب استاد: مرز جهنم فقط در عرصه سینما نیست. مرز جهنم وسط دانشگاه و حوزه علمیه و وسط مسجد هم هست. نه خلوت گزینی صوفیانه، این اداها و توی غار رفتن علامت تقرب به خداست نه فعالیت سیاسی، اجتماعی، هنری، علمی علامت دوری از خداست. مسئله این است که تو چه می‌گویی و چرا می‌گویی؟ امام(ره) می‌گفت ممکن است کسی از دنیا هیچ چیز نداشته باشد فقط یک تسبیح است به این تسبیح دل بسته این زاهد نیست. گدا هست اما زاهد نیست. ممکن است یک کسی یک پارک یا باغ دارد به این باغ دل نبسته، از راه مشروع به دست آورده و می‌گذارد که همه بیایند و بروند الآن هم به او بگویند باغ سوخت رفت ککش نمی‌گزد این زاهد است. جهنم فقط در عالم سینما نیست جهنم همه جا هست. اما این که قوه خیال را به شیطان و جهنم ربط دادید عرض کردم قوه خیال چه زمانی ابزار شیطان می‌شود و چه زمانی ابزار رحمان می‌شود؟

سؤال: فرمودند چگونه می‌شود با استفاده از این تعابیر به نحوه تفسیر روانی یک اثر هنری یا فیلم بر مخاطب پی برد و کارکرد قوه خیال.

جواب استاد: عرض کردیم.

سؤال: تفاوت فیلم با آثار هنری دیگر چیست؟

جواب استاد: ظاهراً مسئله تصویر و بصری بودن خیلی نقش دارد. و بعد این که یک سلسله‌ای از حوادث است که شما با آن قدرت همزادپنداری پیدا می‌کنید. شما با یک عکس، یک تصویر، چقدر همزادپنداری می‌کنید با یک فیلم چقدر؟

سؤال: چگونه می‌توان امر ناخودآگاه را با فلسفه اسلامی و تعریف آن از قوا و قابلیت‌ها تطبیق داد؟

جواب استاد: ناخودآگاه‌های فرویدی یک شباهت‌هایی دارد با آنچه که در علم‌النفس فیلسوفان مسلمان داریم یک جایی هم هیچ ربطی ندارد.

سؤال: آیا بر اساس فلسفه اسلامی وهم به خودی خود ماهیت شیطانی دارد؟

جواب استاد: عرض کردیم.

ادامه سؤال: آیا می‌توان وهم و ناخودآگاه را یکی دانست؟

اگر ناخودآگاه بخش انفعالی نفس است در مقام ادراک وهمی بله. اما اگر مراد، بُعد ارادی است نه.

سؤال: آیا می‌توان به دلایل شیطانی بودن آثار سورئال در اثر زائل کردن عقل...

جواب استاد: باز این هم از آن چیزهایی است که من نمی‌فهمم! شیطانی بودن آثار سورئال، برای چه شیطانی است؟ همین را بگویید من بفهمم. شما فرض کنید وارد عرصه سمبلیزم شدید، وارد عرصه رمانتسیزم شدید این‌ها لزوماً‌ به مفهوم تعطیل عقل نیست شما می‌توانید با روش‌های نمادین و رمزی بدون تعطیل قوای عقلی کارتان را پیش ببرید ضمن این که مفاهیم اسلامی یک بخشی از آن هست که متافیزیک محض است این‌ها باید با زبان و ابزار و ادبیات عرفان و فلسفه بحث بشود. یک بخش‌هایی هست مربوط به زمینی‌ترین و مادی‌ترین شرایط زندگی است. مثل طرز غذا خوردن، طرز خوابیدن، طرز رفتن، دوست شدن، جنگیدن، اسلام از آن مسائل اوج متافیزیک ملکوت و جبروت و لاهوت شروع می‌شود تا این ناسوت و پایین پایین، همه این‌ها اسلامی است. منتهی هر کدام زبان خودش را می‌طلبد.

سؤال: آیا ارتباط قوه وهمی و متخیله...

جواب استاد: که عرض کردیم.

سؤال: زیبایی چیست؟

جواب استاد: یک جلسه بگذاریم درباره زیبایی بحث کنیم.

سؤال: منبع الهام هنر و سینما را وهم بدانیم؟

جواب استاد: عرض کردیم.

سؤال: اصل تعیلم و همذات‌پنداری در سینما با تعابیر فلسفه اسلامی بر اساس قوای وجود آدمی قابل تحلیل است یا نه؟

جواب استاد: همذات‌پنداری به مفهوم انفعال نفسانی توأم با نوع داوری ادراکی و بعد تأثیرگذاری در قوای ارادی است اگر به این معنا همذات‌پنداری را می‌گویید بله، ما در حوزه علم‌النفس اسلامی راجع به همذات‌پنداری بحث‌های بسیار مفصلی داریم چون بعضی‌ها یک تعریف‌های دیگری هم کردند. (45:00)

سؤال: آیا می‌توان قرار گرفتن بدون فکر در برابر اثر هنری، پذیرفتن ولایت بی‌چون و چرای صاحب اثر دانست؟

جواب استاد: بله، در روایات هم داریم شما پای صحبت کسی که می‌نشینید حالا کتاب او را بخوانید، فیلم او را ببینید تحت تأثیر او قرار می‌گیرید در واقع دارید او را عبادت به مفهوم تبعیت می‌کنید. اگر گوینده دارد حرف خدا می‌زند شما مشغول عبادت الله هستید. اگر حرف شیطان می‌زند شما مشغول عبادت شیطان هستید. این را داریم.

بنابراین در پاسخ آخرین سؤال دوست‌مان، کسی که یک فیلم را می‌بیند یا یک کتابی را می‌خواند و تسلیم است، واداده است یعنی همین حالتی که نوشتند پذیرفتن ولایت بی‌چون و چرا، قرار گرفتن بدون فکر در برابر یک اثر هنری؛ این حتماً ولایت و اطاعت است بلکه عبادت است دارید عبادت او را می‌کنید.

ادامه سؤال: اثر هنری در این حالت روی کدام نقطه از نفس یا ذهن تأثیر می‌گذارد؟

جواب استاد: حالا یک جلسه بگذاریم که نقطه‌های نفس و ذهن را بحث کنیم.

سؤال: آیا می‌شود با در نظر گرفتن ارتباط خیال و وهم یک اثر ه نری مثل سینما را جایگزین عقل عملی مخاطب دانست؟

جواب استاد: جایگزین نمی‌شود اما در عقل نظری و عقل عملی تأثیر می‌گذارد مثل هر کتاب و نثر و شعر و هر کار تعلیم و تربیت و هنری دیگر است جایگزین نمی‌شود اما تأثیر می‌گذارد که تا زمانی که مخاطب تحت تأثیر آن است از دستورات صادره از آن عمل کند مثل افرادی که فیلم بروسلی می‌دیدند بعد شروع به کتک‌کاری با همدیگر می‌کردند. این‌طوری نبوده که تا این فیلم را دیده، یک مرتبه مثل آدم آهنی استحاله شده باشد و بیرون آمده باشد و شروع به کاراته با همدیگر می‌کردند! این‌طوری کسی ماشین نشده است اما این که دیدن این صحنه‌ها روی آدم‌های ضعیف و متوسط تأثیر می‌گذارد و هرچه بی‌فکر و بی‌اراده‌تر منفعلانه نگاه می‌کنند و تأثیر بیشتر می‌گذارد بله، اما نه این که جای تو را گرفته است که استحاله و مفاهیم جبری بیاید.

یک جمله می‌گویم از آن جمله‌های عجیب و غریب است. هر نوع تفسیر یا توصیه‌ای که چه مربوط به تکنولوژی، سینما، هنر، و چه مربوط به علوم اجتماعی دیگر، اقتصاد، جنسیت، تاریخ و... هر چیز که مسئولیت را از انسان سلب می‌کند و می‌گوید بهشت و جهنم و سعادت و شقاوت تو دیگر دست تو نیست و نوعی جبر را بر شما حاکم می‌کند ممکن است بگویید این جبر می‌آید شیطان سوار می‌شود و نمی‌گذارد نفس بکشید و تکان بخورید و یقه‌تان را می‌گیرد یا بگویید سینما می‌آید، تکنولوژی یا یک غول دیگری می‌آید، غرب می‌آید، اومانیسم می‌آید همه این‌ها خلاف مفاهیم اسلامی است. هر مفهومی که معنی‌اش سلب اختیار از تو و سلب مسئولیت از توست این اسلامی نیست اما – این اما را گوش کنید – اما همه چیز تأثیر دارد می‌گویند انسان از موقعی که مادرش آبستن او بوده یا او را شیر می‌داده آن‌جا چه احساسات شخصی داشته در شخصیت بچه اثر می‌گذارد. پدر و مادرتان چه غذایی خوردند، رنگ‌هایی که مادر می‌بیند بخصوص صداهایی که در دوران آبستنی می‌شنود، زمان و مکان انعقاد نطفه، وقتی این‌ها تأثیر دارد تکنولوژی و رسانه و سینما تأثیر ندارد؟ تأثیر سینما را دارید به وضوح می‌بینید که رفتار اجتماعی ما تحت تأثیر این فیلم‌های هالیوودی دارد تغییر می‌کند مگر این‌ها را نمی‌بیند؟ کسی که این‌ها را نمی‌بیند نابیناست. آیا اخلاق عمومی و رفتار عمومی، سبک زندگی ما تحت تأثیر سینما تغییر نکرده؟ و نمی‌کند؟ اصلاً ادبیات عوض شده و می‌شود. الآن نسبت به 40 سال پیش تحت تأثیر همین ارتباطات و سینما، نوع پوشش، نوع گفتگو، نوع رفت و آمد، نوع ازدواج‌ها و طلاق‌ها تغییر کرده است. من شک ندارم و مطمئن هستم که سینما در طلاق‌ها تأثیر داشته است. من شک ندارم که در تغییر ادبیات و واژگانی و سبک حرف زدن ما با همدیگر سینما تأثیر گذاشته است. قبلاً بچه در خانه پدر و مادرش را با اسم کوچک صدا نمی‌کرد، این‌ها فرهنگ غربی است که از طریق سینما آمده است. بچه به پدرش می‌گوید حسین، به مارش می‌گوید ثریا بیا فلان کار را بکن! بچه کوچک پدر و مادرش را این‌گونه صدا می‌کند! این ادبیاتی که در زبان ما انداختند یا جمله‌ای که طرف می‌آید می‌گوید من فلان مشکل را دارم می‌گویند آن مشکل خودته! این در ادبیات اسلامی نیست. این مشکل تو است یک جمله کافرانه است! کافر این‌طوری حرف می‌زند. طبق آیه قرآن، مؤمن به همه می‌گوید مشکل تو مشکل من است. مواسات. یعنی ما در غم همه شریک هستیم همه در شادی ما شریک. این اسلام است. غم تو غم من است، مشکل تو مشکل من است و شادی من شادی توست. (50:00)

راجع به اهل بیت(ع) داریم که معمولاً هیچ وقت تنها سر سفره نمی‌شستند حتی اگر خانواده یا کسی نبود تنها نمی‌نشستند. راجع به حضرت رضا(ع) مطلبی می‌خواندم که اگر سر سفره کسی نبود مسافر یا فقیری پیدا می‌کردند می‌گفتند بیا برویم با هم غذا بخوریم. تنها نمی‌خوردند. تنها تنها خوردن اصلاً در سنت اسلامی نیست.

سینما بیشترین تأثیر را در سبک زندگی دارد و این‌قدر ما در قرآن و روایات داریم، نمی‌دانم چرا بعضی‌ها در قرآن و روایات دنبال تکنیک سینما می‌گردند؟! مثل این که محتوایش را خوب یاد گرفتند، نمی‌گویم نیست ولی می‌دانم که آیه و حدیث نیامده به ما تکنیک و تجربه در ساختمان‌سازی و معماری یاد بدهد یا بعضی‌ها می‌گویند معماری اسلامی، خیال می‌کنند کاشیکاری صفوی نماد معماری اسلام است! بله، او با انگیزه اسلامی درست کرده آثاری هم دارد من نمی‌گویم ندارد حتماً هم دارد. اما شما فقط باید چیزی را به اسلام نسبت بدهید که در قرآن و سنت در آن مورد توصیه داریم آن را بگوییم. ما توصیه داریم که آن نوع معماری و شهرسازی که به گسترش اخلاق اسلامی، مناسبات انسانی، عدالت اجتماعی، صله رحم، آرامش روح، کم کردن اضطراب و استرس، امنیت اجتماعی، توضیح عادلانه هوا، نور، آفتاب کند آن معماری اسلامی است و آن شهرسازی اسلامی‌تر است هرچه که این‌ها را تضعیف کند اسلامی نیست. حالا این که کاشی آن چطوری است؟ نوع ساختمان آن چیست؟ انحنای آن چیست؟ من نمی‌خواهم بگویم این‌ها نیست و نفی کنم، چون بعضی‌ها تا می‌گویند معماری دنبال قوس گنبد می‌گردند خدا و الله آن‌جاست! آنجا محور است. من نمی‌گویم نیست و بلکه کسانی را که با این دقت‌ها دارند بررسی می‌کنند تحسین هم می‌کنم اما در قرآن و حدیث، بنده که 30 سال است کارم همین است بنده چیزی این‌جا ندیدم که اگر کاشی باشد اسلامی است و موزائیک باشد اسلامی نیست! هرچه که به گسترش ارزش‌های اسلامی کمک کند اسلامی است آرامش، امنیت، اخلاق، برادری، اخوت، یاد آخرت، یاد معنویت، این‌ها اسلامی‌تر است در سینما هم همین‌طور است جای دیگر هم همین‌طور است.

امروزه سینما یک عامل بسیار مؤثر در امر به معروف و نهی از منکر هنرمندانه و جهانی است. – و نتیجه می‌گیرم که – دو) خودتان را به لحاظ محتوا هم باید تقویت کنید و هم به لحاظ روحی و ایمانی تقویت کنید چون این وسط خیلی عوامل فریبنده است. چون کسی که در این عرصه رفت هزارتا فیلم هالیوودی ببیند و هزارتا جور آدم خوب و بد می‌بیند و هزارتا حرف‌های درست و نادرست می‌شنود این خطر بیشتری است تا کسی که اصلاً سروکاری ندارد هفته‌ای یک بار از سر کارش می‌آید یک فیلمی برای استراحت می‌بیند.

یک وقتی داشت در تلویزیون توضیح می‌داد که این فیلم چه معانی‌ای دارد؟ آن فیلم را داشت توضیح می‌داد حرف‌هایش هم، همه دقیق و درست بود که معنی این تصویر این است، این فلان است و... بکی از دوستان و بستگان ما تراشکار بود این فیلم را دیده بود بعد داشت توضیحات این را گوش می‌کرد، من دیدم همین‌طور دهانش باز مانده دارد گوش می‌کند و می‌گوید این‌هایی که می‌گوید در همین فیلم بود؟ خب بله برای یک عده خاصی این‌ها باید هم بحث بشود من این‌ها را نمی‌دانستم دوستان توضیح می‌دادند دیدم که حتی... یک وقتی آقای طالب‌زاده یا آقای شاه‌حسینی بود که توضیح می‌دادند یک وقت لابلای این فریم‌های تصویرها یک تصویر دیگر هم هست که اصلاً هیچ مطمئن نیست که آن را دیده یا ندیده؟ که ناخودآگاه شما آن را می‌بینید و تأثیر هم روی شما می‌گذارد در حالی که اگر شما به هر کسی بگویید تو این را دیدی می‌گوید نه. لابلای آن این مسائل هم هست اما توده مردم این چیزها سرشان نمی‌شود. این برای خواص و نخبگان و آن‌هایی که فرهنگ‌ساز هستند است و این برای شما خیلی لازم است چون شماها می‌خواهید با افکار عمومی کار کنید اما در مورد مردم، گاهی حساس کردن این‌ها یک چیزی است که اصلاً آن‌ها نمی‌دانند. مردم دنبال یک سرگرمی است می‌خواهد یک فیلم ببیند چندجایش بخندد و البته ما خودمان را نباید با سطح توقع این‌ها پایین بیاوریم. این‌قدر تولیدکننده برای این‌ها هست. سطح کارمان را بالا ببریم چه فیلم مستند چه داستانی.

این هم که می‌گویند که مستند به دینی نزدیک‌تر است تا داستانی، این هم غلط است. اولاً مستندساز هم در ذهنش یک داستان دارد. مستندساز هم گزینش می‌کند ضمن این که داستانی هم اگر روشن باشد که داری داستانی می‌گویی خود قرآن هم از این قضیه استفاده کرده نه این که داستان‌ها را ساخته!

حرف زیاد و وقت کم است.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha